| بی تو چگونه می شود از آسمان نوشت | از انعکاس ساده رنگین کمان نوشت |
| این یک حقیقت است که بی تو بهار من | باید چهارفصلِ زمان را خزان نوشت |
| در این جهان بی دروپیکر خدای ما | دستان سبزپوش تو را سایبان نوشت |
| دنبال ردّپای تو گشتم، نیافتم | گویی خدا نشان تو را بی نشان نوشت |
| می خواستم تو را بنویسم ولی نشد | با من بگو چگونه تو را می توان نوشت؟ |
| جنگل همیشه نام تو را سبز خواند و بس | دریا تو را برای خودش بی کران نوشت |
| دیدم تمام ثانیه ها با تو می زند | باید تو را همیشه «امام زمان» نوشت |
طیبه چراغی

